دل من پشت سرت کاسه ی آبی شد و ریخت


   زندگی خلوتی آراست که من باشم و تو
   بی گمان آینه می خواست که من با شم و تو

   با ز هم لطف خدا خواست که با من باشی
   و چه زیباست چه زیباست که من باشم و تو

   آرزوی گل مریم گل پونه گل یاس
   آرزوی همه گل هاست که من باشم و تو

   عود ، اسپند ، حنا ، آینه، قرآن ، لبخند
   همه اسباب محیاست که من باشم و تو

   زندگی خواب و خیالی است که من باشم و دل
   زندگی یک دو معماست که من باشم و تو

   زندگی قصه ی شیرین و من و تیشه و کوه
   زندگی شرح دو شیداست که من باشم و تو

[ چهارشنبه بیست و ششم 3 1395 ] [ 7:10 ] [ eramau ]

فراخوان دومین همایش جبهه مجازی حوزه ایثار و شهادت

بسمه تعالی

فراخوان دومین همایش جبهه مجازی حوزه ایثار و شهادت
با استعانت از خداوند بزرگ و استمداد از شهدای همیشه زنده ی تاریخ و با امید به اهداف توسعه، ترویج و نهادینه نمودن فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگه داشتن یاد شهیدان و حفظ و تقویت شأن و جایگاه الگوهای عینی عرصه  ایثار و شهادت و همچنین حمایت از سربازان اندیشمند جبهه مجازی رویارو با دشمن در حوزه فضای دیجیتال و اینترنت و توانمندسازی فردی و جمعی و اهتمام به پرورش استعدادها و ارتقاء سطح علمی، فنی و فرهنگی جبهه مجازی همایش جبهه مجازی رسانه های بر خط با مشارکت و همراهی  مدیران مسوول و نویسندگان وبلاگ ها و همچنین شبکه های اجتماعی اینترنتی در حوزه ایثار و شهادت، جهاد و دفاع مقدس به مناسبت روز شهید (22 اسفند) در یک همایش ملی و سراسری برگزار می گردد.

اهداف همایش
1-    ترویج و تحکیم فرهنگ پایداری و ایثار و شهادت
2-    زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا
3-    ایجاد بستر مناسب برای بروز خلاقیت های فرهنگی و رسانه ای در جبهه مقاومت و جنگ رسانه های نرم
4-    تلاش برای حفظ دستاوردهای ایثار و شهادت
5-    حمایت از تولید آثار فرهنگی رسانه ای در جهت اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت
6-    تجلیل از فعالان و افسران جنگ نرم در مقابله با دشمن
7-    شناسایی و ترویج عوامل تقویت کننده فرهنگ رسانه های جهاد، ایثار و شهادت
8-    ایجاد دبیرخانه دائمی جبهه مجازی رسانه ای در حوزه ایثار و شهادت


ادامه مطلب
[ جمعه سیم 11 1394 ] [ 0:49 ] [ eramau ]

رزومه

[ جمعه سیم 11 1394 ] [ 0:11 ] [ eramau ]

نقش ولايت فقيه در حفظ ارزشها

پديد آورنده : عباسعلي عظيمي شوشتري 

عضو هيئت علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي نمايندگي ولي فقيه در سپاه

چكيده       منبع : پايگاه اطلاع رساني حوزه

مقاله حاضر پس از تعريف ارزشها، به بررسي نقش متقابل ارزشها و نظام سياسي، سپس نظام ولايت فقيه مي پردازد.

نويسنده پس از تبيين تفاوت نظام ولايت فقيه با نظام هاي مطلق گرا، نقش ولايت فقيه در پاسداشت ارزشهاي اسلامي را در عرصه هاي زير بيان مي كند:

1. تربيت جامعه به عنوان يكي از مهم ترين اهداف بعثت انبياء؛

2. اجراي عدالت و محور بودن آن در همه قوانين اسلامي؛

3. ارائه الگوي عملي از انسان كامل؛

4. تنظيم برنامه هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي بر مبناي ارزشهاي اسلامي.

كليد واژه ها: ارزشها، نظام سياسي، ولايت فقيه.

مقدمه:

ارزشها سنگ بناي هر نظام سياسي و اجتماعي را تشكيل مي دهند و آنها را قوام و استمرار مي بخشند. از اين رو هر گونه تحول و جابه جايي در ارزشها، تزلزل در بنيانهاي نظام حاكم، بروز آسيب هاي اجتماعي و گسترش ضد ارزشها را به دنبال خواهد داشت و سرانجام سبب جابجايي ارزشها با ضد ارزشها، و هنجارها با ناهنجاريها شده، بحران اجتماعي را پديدار مي سازد. بحراني كه طومار هر نظامي را در هم مي پيچيد. پس به طور منطقي حكومت ها بايد تمام همت خود را مصروف پاسداشت آنها نمايند و به تحولاتي كه در ارزشهاي بنيادين آنها مؤثرند حساسيت نشان دهند؛ طبيعي ترين وضعيت براي يك نظام سياسي، مقابله با خطراتي است كه تهديد كننده ارزشهايش باشند.

اسلام، اين آخرين و كامل ترين دين الهي نيز اصلاح امور جامعه و هدايت انسانها به سوي كمال مادي و معنوي را هدف اصلي خود برگزيده، همه آنچه كه بشر را به تكامل ره مي نماياند به عنوان ارزشهاي بنيادين نظام سياسي اجتماعي خود پذيرفته است. پس قوام حكومت هاي اسلامي در بقاي آنهاست، د رنتيجه حاكم اسلامي قبل از هر چيز بايد اين ارزشها را پاس دارد تا شاهد فروپاشي نظام نباشد. تجربه تاريخي تضعيف ارزشها و رسوخ ناهنجاريهاي اجتماعي در دوران خلفاي سه گانه به ويژه خليفه سوم به وضعيتي انجاميد كه جامعه تاب حكومت علي(ع) و امام حسن(ع) را از دست داد كه نتيجه آن، پذيرش حكومت سلطنتي اموي و در نهايت فاجعه كربلا بود.


ادامه مطلب
[ شنبه بیستم 8 1391 ] [ 16:14 ] [ eramau ]

دنيا مشتش را باز كرد...

احمد يوسفي

دنيا مشتش را باز كرد...
شهدا گل بودند، ما پوچ
خدا آنها را برد و زمان ما را...
بيا زمان را رها كنيم و به سوي خدا بازگرديم...

[ چهارشنبه اول 6 1391 ] [ 15:23 ] [ eramau ]

آلبوم يادگاري

احمد يوسفي

من و شهيد حاج محمد علي اسماعيلي

ايستاده من و نشسته حاج محمد اسماعيلي 

دو كوهه انديمشك

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه هجدهم 3 1391 ] [ 19:45 ] [ eramau ]

بهانه (داستان كوتاه)

[ شنبه دوم 2 1391 ] [ 18:25 ] [ eramau ]

ميداني پر از مين و كمك افسر عراقي

درشب عمليات والفجر4، ناگهان بچه هاي گردان اخلاص با ميدان ميني رو به رو شدند كه ممكن بود توقف در آن، همه برنامه ها را برهم بزند. چند نفر داوطلب شدند كه وارد ميدان شوند. جواد آخوندي كه در گروه خط شكن قرار داشت، گفت:«يك نيروي غيبي به من مي گويد كه از اين ميدان به سلامت عبور مي كنيم!» گفتم:«چه طوري، مگر نمي بيني، بيابان پراز مين هاي ضد نفر است». هنوز داشتم با جواد حرف مي زدم كه يكي از بچه آمد و كاغذي را در دستم گذاشت. همراه با جواد داخل شياري رفتيم و من با چراغ قوه دست نوشته را خواندم؛ يكي از عراقيها دراين يادداشت كوچك نوشته بود:« برادر ايراني من، افسر مسئول اين منطقه مين گذراي هستم، هيچكدام از مين ها چاشني ندارد. با خيال راحت از ميدان عبور كنيد!»

ميدان مين
جواد گفت:«من مي روم داخل ميدان و امتحان مي كنم». او را در آغوش گرفتم. جواد ادامه داد:«مي خواهم طوري روي ميدان مين دراز بكشم كه سرم روي يك مين و دست و پايم هم روي مين هاي ديگر باشد. اگر چاشني نداشتند كه هيچ وگرنه خلاص!»
جواد كه به سوي ميدان مي رفت، من از آقا امام زمان(عج) طلب كمك كردم. يكباره صداي جواد را شنيدم كه گفت:«ديديد كه بادمجان بم آفت ندارد!»
به اين ترتيب، گردان اخلاص به خط دشمن زد و پيروز ميدان شد.

سايت نويد شاهد 

[ سه شنبه پانزدهم 1 1391 ] [ 3:10 ] [ eramau ]

رمل هاي تشنه

صبح زود از چنانه كه عازم فكه بوديم با ستواندوم تازه داماد مجيدناظري قرار گذاشتيم  ، هر كدام از ما روي يك نوار ميدان مين كار كند . محلي كه بايد مين برداري مي شد حد فاصل سنگرهاي خودي تا خط عراقيها بود . چون تا پاسگاه فكه فاصله زيادي بودو ما اگر رفت و آمدمان را به حداقل مي رسانديم عراقيها متوجه حضورمان نمي شدند . مجيد گفت ما بايد تا قبل از اينكه ظهر بشود كارمان را تمام كنيم . در غير اين صورت با تابش نور، دشمن تك تك ما را شكار مي كند

شهيد گروه 411 بروجرد ميدان مين عراقي  

با يك جيپ ( آمبولانس كا- ام)  از سنگرهاي خودي جدا شديم و به منطقه مورد نظر رسيديم.

4 نفر سرباز را كنار ماشين و روي جاده آسفالت گذاشتيم و من به همراه ستواندوم مجيد ناظري روي دو نوار جداگانه مين pomez   شروع به خنثي كردن مين ها كرديم .

قرار شد هيچكدام از ما به مين هايي كه در اثر باران زنگ زده و حساس شده اند ، دست نزنيم و آنها را در فرصتي مناسب تر، سر جايشان تخريب كنيم .

با گذشت دو ساعت از شروع كار، فاصله زيادي با سربازان و ماشين پيدا كرده بوديم . ميدان مين عراقي

گرماي زياد و انعكاس حرارت آفتاب روي رمل هاي فكه و تشنگي هر چند وقت يكبار، قمقمه آبم را خالي كرده بود .  

مجيد سخت مشغول كار بود و فاصله اش با من زياد شده بود . تصميم گرفتم به طرف ماشينمان بروم و قمقمه ام را آب كنم . چند متر كه از دستك مين دور شدم صداي انفجاري را روي خطي كه مجيد كار مي كرد شنيدم  

صدا شبيه انفجار گلوله خمپاره شصت بود . دود و خاك ها كه كناره رفت مجيد سر پا نبود ، با عجله خودم را به او رساندم . او روي رملهاي داغ در محل گودي افتاده بود و ناله مي كرد ، هر دو دستش از بالاي آرنج قطع شده بود و از پيشانيش كه جاي تركش مين بود خون فواره مي زد.

سربازها كه اين وضع را از دور مي ديدند ، برانكار را داخل ماشين گذاشتند و به طرف ما حركت كردند . بعد از انفجار مين، عراقيها هم شروع به شليك خمپاره كرده بودند و لحظه اي انفجارها قطع نمي شد .

ماشين كه به طرف ما مي آمد روي مين ضد خودرو رفت و سربا زان با موج انفجار هر كدام به گوشه اي پرتاب شده بودند . بچه هاي خط مقدم كه پشت سر ما بودند با دوربين اين صحنه ها را مي ديدند، آنها وقتي به كمك رسيدند مجيد ، ديگر رمقي براي ماندن نداشت .

با چفيه اي كه همراهم بود. نمي دانستم كدام قسمت بدنش را ببندم . چفيه را با فشار روي پيشانيش گذاشتم و او را دلداري دادم .

او هر لحظه و با صداي بريده بريده، آقايمان امام حسين و ابوالفضل(ع)  را صدا مي زدو آب مي خواست . قمقمه اورا كه بيرون آوردم خشك تراز قمقه من بود .

مجيد در آخرين لحظات با زحمت سرش را كه بين دستان من قرار داشت رو به قبله چرخاند، نگاهي به دور دست كرد لبانش تكاني خورد و شهيد شد .

سرگرد نزاجا احمد يوسفي گروه 411 مهندس رزمي ارتش جمهوري اسلامي ايران بروجرد

[ چهارشنبه دوم 1 1391 ] [ 13:7 ] [ eramau ]
X